متهم، شاکی، دادگاه
در حاشیه اقدام رضا پهلوی
سیاوش دانشور
اخیرا آقای رضا پهلوی از علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل شکایت و خواهان محاکمه او به اتهام ارتکاب جنایت علیه بشریت در دیوان بین المللی کیفری شده است.
اقدام رضا پهلوی در چهارچوب استراتژی جنبش ناسیونالیسم پرو غرب برای قدرت سیاسی منسجم است. این جنبشی برای اعاده حکومت سرنگون شده سلطنتی است و روشهای قدرت گیریش متکی به کودتا، بند و بست در بالا، و حمایت آمریکا و دول غربی است. مستقل از اینکه این و یا آن جناح و محفل این جنبش چه میگوید، سیاست عمومی اینها با سیاست مسلط آمریکا و دول غربی تنظیم میشود. اگر تهاجم نظامی به دستور روز تبدیل شود، ژنرالها و گرایشات تندرو تر و فاشیستی این جریان جلو صحنه می آیند. اگر مردم برخیزند و تحت فشار پائین حکومت شقه شود و سیاست غرب حمایت از جریانهای طرفدار سازش و شبه پرو غربی درون حکومت اسلامی باشد، اینها با هدف سوار شدن بر اعتراض مردم، "سبز" و "اصلاح طلب" و "حقوق بشری" میشوند. استراتژی جریان ناسیونالیسم پرو غرب در شرایط امروز تکرار سناریوی لیبی است. سناریوئی که موجب تحرک وسیعی میان اپوزیسیون بورژوائی در ایران و منطقه شده و ایفای نقش بعنوان چلبی و عمر سلیمان و غنوشی و طنطاوی را در میان این جریانات به جلو صحنه رانده است.
چند سوال ماهیت سیاسی این اقدام را روشن تر بیان میکند:
اول، رضا پهلوی در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرده که "...علی خامنه ای باید مسئول اعدام، بازداشت و شکنجه مخالفان سیاسی در ایران شناخته شود". تردیدی نیست که خامنه ای در صدر جانیان حکومت اسلامی است. اما مبهم گوئی و عدم صراحت رضا پهلوی در محاکمه دست اندرکاران جنایت و همدستان خامنه ای، تنها میتواند ادامه سیاست اعلام شده "بخشش سران حکومت" توسط این جریان و باز کردن راه برای سازش با نیروهای درون حکومت و حفظ ارگانهای سرکوبش برای حکومت بعدی باشد. مشکل مرم ایران فقط خامنه ای نیست بلکه نظام خامنه ایها و جمهوری اسلامی است که باید تماما سرنگون شود و تک تک سران و دست اندرکاران آن طی یک دادگاه عادلانه و علنی بجرم جنایت علیه بشریت و بطور مشخص اعدام بیش از صد هزار نفر محاکمه شوند.
دوم، متهم پرونده اش بیش از حد روشن است. رضا پهلوی هم مانند هر کس دیگری میتواند شاکی حکومت اسلامی باشد. اما شاکی از جانب چه کسی حرف میزند؟ رضا پهلوی حتی اگر شخصا در جنایات پدرش سهمی نداشته باشد تنها عنصری است که بعنوان "شاهزاده" و "ولیعهد سابق" در اتاق انتظار اعاده رژیم سلطنتی است. همین مسئله رضا پهلوی را به محمد رضا پهلوی وصل میکند. در جامعه ای که یکبار رژیم سلطنتی را سرنگون کرده و دست اندر کار سرنگونی سلطنت اسلامی است، رضا پهلوی همانقدر میتواند بعنوان سخنگوی قربانیان رژیم اسلامی ظاهر شود که خامنه ای بعنوان سخنگوی قربانیان رژیم سلطنتی. بنیاد حکومت سلطنتی و اسلامی بعنوان حکومتهای سرمایه داری بر نفی حقوق پایه ای اکثریت عظیم شهروندان جامعه ایران متکی است.
سوم، کسی نمیتواند بپذیرد که رضا پهلوی تازه متوجه شده که خامنه ای در راس ماشین جنایت اسلامی قرار دارد. اینکه رضا پهلوی در شرایط امروز به صرافت طرح شکایت افتاده است دقیقا به اوضاع و احوال منطقه مربوط است. سخنان ایشان با بی بی سی به اندازه کافی گویا است. "رضا پهلوی در گفت و گو با بی بی سی فارسی با اشاره به قیام های مردمی در کشورهایی مانند مصر، لیبی و سوریه و شرایط ایران گفت: در شرایطی که با نظام های سرکوبگر و بسیار خشن روبرو هستید، انتظار می رود جامعه بین المللی به کمک شهروندان این کشورها بشتابد".
کد و اسم رمز همان "جامعه بین المللی" یعنی ناتو و اعضای شورای امنیت است. اما جامعه بین المللی چگونه میتواند "به کمک شهروندان این کشورها بشتابد"؟ بجز با تحریم اقتصادی و دخالت میلیتاریستی؟ بجز با قیچی کردن مردم از سیاست و سازمان دادن نیروهای دست راستی بعنوان "شورای انقلاب" و "رهبری" دست ساز و سخنگویان دمکراسی پنتاگونی؟ رضا پهلوی و جنبش ناسیونالیسم پرو غربی و متحدین متفرقه ملی اسلامی و قوم پرست و جناحهای "چپ" شان، حتی اگر امروز صریحا از تهاجم نظامی دفاع نکنند در وقت خودش آنرا توجیه و به عنصر پیشبرنده آن تبدیل خواهند شد. در حال حاضر بخشی از این جریانات خود را برای ایفای این نقش سازمان داده اند.
چهارم، دادگاه چنین محاکمه ای دیوان بین المللی کیفری است. این دادگاه تنها میتواند به کیفرخواستهائی رسیدگی کند که مانند مورد لیبی شورای امنیت سازمان ملل پرونده را به این دادگاه ارجاع دهد. شکایت از شورای امنیت و خواست محاکمه توسط دیوان بین المللی کیفری دقیقا بیانگر امیدهائی است که در میان اپوزیسیون بورژوائی در ایران و سوریه امروز به ائتلافها و تحرکات سیاسی گسترده ای شکل داده است.
از زاویه منافع آنی و آتی کارگران و اکثریت مردم ایران، متهم و شاکی و دادگاه منافعی را نمایندگی میکنند که ربطی به منافع آنها ندارد. اکثریت عظیم مردم ایران از خامنه ای و نظام اسلامی منزجر و خواهان سرنگونی نظام منحوس اسلامی و برپائی جامعه ای آزاد و برابر و مرفه اند. اما این مردم برای تغییر خامنه ایها و سپردن حکومت بدست اسلاف آنها و یا تکرار سناریوی عراق و افغانستان و لیبی بمیدان نیامده اند. توهمات رضا پهلوی و اپوزیسیون بورژوائی و دست بدامن آمریکا و ناتو شدن را باید در متن شکست پروژه "انقلاب سبز" و "اصلاحات اسلامی" و بمیدان آمدن دور دیگری از قلدری میلیتاریستی و امپریالیستی دید و نه تابیدن نور معرفت در قلب شان در باره "نقض حقوق بشر" و یا "کرامات انسانی جامعه بین المللی"!
یک رکن سیاست جنبش کمونیسم کارگری بعنوان جنبشی رادیکال و برابری طلب و ضد اسلام و ضد دخالت میلیتاریستی، افشا و درهم شکستن نقطه سازشهائی است که طیفهای متفرقه بورژوازی ایران اعم از حکومتی و اپوزیسیونی در سر راه مبارزه برای آزادی و رهائی قرار میدهند. ما در مقابل سیاست بقای حکومت اسلامی و دخالت میلیتاریستی، سیاست سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری و برپائی یک جامعه آزاد و مرفه سوسیالیستی را قرار میدهیم. *